دانلود رمان باده لعل
در این تایم زمانی از وبسایت رمان پلاس در خدمت شما همراهان گرامی هستیم با موضوعی به ژانر عاشقانه با نام ” دانلود رمان باده لعل ” امیدواریم مورد پسندتون قبول بشه همراه ما باشید.
دانلود رمان باده لعل
قسمتی از رمان »
سر انگشت سبابهام را بر روی شیشهی بخار گرفتهی اتاقم کشیدم. نقش یک قلبِ گریان گرفت؛ قلب ترک خوردهی من! از پشت آن قلبی که زار میزد، سایهی مردی را دیدم. همان مردی که منتظر آمدنش بودم.
دستم را بر روی نقش قلب گذاشتم و با دست دیگرم بخار شیشه را گرفتم… او نبود! دستم را از روی نقش قلب برداشتم. حرارت کف دستم، حرارت درونم… قلبم را از بین برد. مرواریدهای اشک، قطرهقطره از چشمهایم غلت خوردند و پایین ریختند. طعم شوریِ تلخی را بر روی لبهایم حس کردم؛ نحسی بیپایان مردِ من، چرا به زندگی من و مَردم آمدی؟ چرا آمدی و آتش بر پیکرهی خوشبختیام انداختی؟
با صدای جیر جیر در قدیمی اتاق، از فکرش بیرون آمدم. خانم شمس وارد اتاقم شد و در را پشت سرش بست.
عادت به دقالباب نداشت. با لبخند مادرانه و مهربانش به سمتم آمد و دستش را روی شانهام گذاشت. متوجه اشکهایم شد، اما به روی خودش نیاورد؛ گویی او هم با گریههای گاه و بیگاه من خو گرفته بود.
– دخترم… اومدن دنبالت.
نگاهم را متعجب کردم و به دنبال جواب سؤال “چه کسی” در چشمهایش گشتم. لبخندش مهربانتر شد و گفت:
– یه آقایی به اسم رفیع اومده دنبالت؛ میگه داداشته و میخواد تو رو همراه خودش ببره!
قلبم لرزید و رویم را از شمس گرفتم و از پنجره به بیرون از اتاق زل زدم. پس آن مرد که اشتباه
گرفتمش، رفیع بود و من آنقدر در فکر مرد خودم بودم که برادرم را نشناختم! دلم برایش تنگ شده بود؛ اما نمیتوانستم در چشمهایش بنگرم. خنجری بودم که بر قلب او و خانوادهام زخم زدم.
این رمان آنلاین میباشد لذا جهت مشاهده نسخه
کامل این رمان از کانال نویسنده استفاده کنید
رمان های مشابه »
رمان زنان کوچک از لوییزا می الکات
رمان ارباب خشن و هات من رمان ارباب حریص من رمان سه دبیرستانی هات رمان دکمه و شلاق رمان مردی که به زانو درآمد رمان هوس پرستان رمان نهایت لذت رمان دختر خلافکار